دوازدهمین روز - 13 اردیبهشت
امروز صبح منتظر تماس بابایی موندم و بابایی بلاخره زنگ زد، دلم داشت در میومد با شنیدن صداش آروم شدم، بعد از ظهر هم دوباره تماس گرفت وکلی با هم شوخی کردیم و خندیدم، خیلی دلم براش تنگ شده آذین
خیلی دوستتون دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی