دلم داره درمیاد آذینی
آذینی مامانی خیلی خیلی ناراحته، آخه بابایی صبحی زنگ زد اما گوشی مامانی رو سایلنت بود نشنیدم عزیز بعد صبح با صدای آلارم پاشدم دیدم بابایی 3 بار زنگ زده، کلی گریه کردم، دایی گفت چی شده گفتم الیاسی زنگ زد اما گوشی رو سایلنت بود، آخه آخر شب داشتم به عمه آذر اس میدادم گوشی رو گذاشتم رو سایلنت، بعدش اومدم عکسهای بابایی رو نگاه کنم که از خستگی همون جوری خوابم برد باهاش حرف نزدم الان دلم داره درمیاد آذین
تا فردا صبح من میمیرم که خانومی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی