بیست و هشتمین روز - 29 اردیبهشت
امشب بابایی باید بره، باز دلم بازیش گرفته آذین
الهی بمیرم واسه الیاسی شده پوست و استخوون، دیروز که دیدم شوکه شدم، خیلی آفتاب سوخته شده مامانی
بابایی ساعت 7:30 رفت رشت که از اونجا بره مشکین شهر قبلش با مامان بزرگ حرف زدم، چه زن دوست داشتنیه
مواظب خودت باش بابایی
خدا به همرات
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی