بیست و چهارمین روز - 25 اردیبهشت
بابایی دیشب موقع اذان صبح زنگ زد آذینی، هر دومون خیلی خوشحالیم خانومی
من که تموم شب خواب بابایی رو دیدیم، خواب دیدم عروسیمون بود مامانی
تموم روزم نازش دادمو صداش کردم
وای خدای من
خیلی دوست دارم خدا جون
توی دنیا هیچ چیز با ارزشتر از الیاسی وجود نداره آخ جووونمی الیاسم
خدایا شکرت
خدایا ! مواظبم عشق من باش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی