آذین کوچولوی ما

اولین روز - 2 اردیبهشت 91

1391/2/5 14:22
379 بازدید
اشتراک گذاری

آذینی مامانی داره دلش درمیاد خانومی

بالاخره بابایی رفت آذین، یعنی الان کجاست؟ داره چیکار میکنه؟ چیزی خورده؟ حالش خوبه؟ زبونم لال ضعف نکنه؟ وای آذینی از صبح دلم داره درمیاد، مامان بزرگ میگه چیه؟ چی شده؟ داری گریه میکنی؟ میگم : نه هیچی

ساعت 6 و 6 دقیقه صبح به بابایی زنگ زدم گوشیش خاموش بود باورم شد که رفته

امروز دوم اردیبهشت 1391 مامانی، قرار شد بابایی بره سربازی و مامانی کار کنه تا بابایی برگرده تا بعد از اینکه به سلامتی برگشت دوتایی زندگی کوچیک و شیرینمون رو بسازیم.قلبان شاءالله


خدایا ! الیاسمو به تو سپردما، جونمو به تو سپردما مراقبش باش

خدایا ! تو رو به خودت قسمت میدم مواظب عشق من باش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)